بسم الله الرحمن الرحیم
امروز روز چهارشنبه، متعلق به امام رضا علیه السلام، روز زیارتی ایشون، روز شهادتشون به یه نقلی... حالا میشه توی همچنین روزی از امام رضا علیه السلام حرف نزد؟
درباره ی وب سایت بسم الله. یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. حیات خلوت بود. حیات خلوت است، فقط اوست و او و او....
نویسندگان پیوند ها پیوند های روزانه آخرین مطالب |
برچسب ها: یادداشت های قرآنی (26)،
| نظر
بسم الله الرحمن الرحیم امروز روز چهارشنبه، متعلق به امام رضا علیه السلام، روز زیارتی ایشون، روز شهادتشون به یه نقلی... حالا میشه توی همچنین روزی از امام رضا علیه السلام حرف نزد؟ نویسنده : ام علی
تاریخ : چهارشنبه 91 مهر 19
زمان : ساعت 5:46 عصر
برچسب ها: یادداشت های قرآنی (26)،
| نظر
بسم الله الرحمن الرحیم گاهی خیلی نگران این کوچولوهای کلاسم می شوم. آخر خیلی کوچکند، مامان هایشان نیستند که مواظبشان باشند، ما هم با این که چند تا هستیم ولی باز هم نمی توانیم همه شان را کنترل کنیم، موقع بالا و پایین رفتن از آن پله های بلند و راهروی باریک، یا وقتی که می خواهیم از داخل کوچه رد شویم و فاصله میان کلاس تا حیاط مسجد را طی کنیم و مرتب ماشین و موتور رد می شود، یا ... خیلی مواقع دیگر. فکر که کردم، دیدم فقط تو، ای خدای خوبم، فقط تویی که می توانی محافظ این ملائکه کوچک باشی. نویسنده : ام علی
تاریخ : سه شنبه 91 مهر 18
زمان : ساعت 5:53 صبح
برچسب ها: یادداشت های قرآنی (26)،
| نظر
بسم الله الرحمن الرحیم برای این که آقای پارسی بلاگ ایراد نگیره، مجبور شدم، متن رو در دو تا یادداشت بنویسم. برین توی ادامه مطلب و بقیه اش رو بخونین. راستی کسی می دونه چطوری میشه با این آقای پارسی بلاگ کنار اومد که متنهای طولانی رو هم نشون بده؟ نویسنده : ام علی
تاریخ : سه شنبه 91 مهر 18
زمان : ساعت 5:21 صبح
برچسب ها: یادداشت های قرآنی (26)،
| نظر
بسم الله الرحمن الرحیم قبل از شروع، از دوستانی که با "ادامه مطلب" مشکل دارن، عذرخواهی می کنم چون مجبورم متن های طولانی رو بفرستم به ادامه مطلب وگرنه پارسی بلاگ ایراد می گیره. روز شنبه جشن افتتاحیه داشتیم. کلی برنامه برای این روز ریخته بودم که چون دو تا کلاس با هم آمده بودند و مادرها هم حضور داشتند، صدا به صدا نمی رسید و مجبور شدم از خیر بعضی از کارها بگذرم. نویسنده : ام علی
تاریخ : سه شنبه 91 مهر 18
زمان : ساعت 5:15 صبح
| نظر
بسم الله الرحمن الرحیم دیروز توی خیابون چند تا دختر رو دیدم که خیلی بد لباس پوشیده بودن. تا حالا همچین صحنه ای ندیده بودم. علی توی بغلم بود، سعی کردم تند و تند راه برم تا بهشون برسم. علی می گفت مامان چرا تندتند راه می ری؟ بهشون رسیدم و گفتم: خانما این چه وضع لباس پوشیدن توی خیابونه...!!!! خلاصه یه چیزایی بهشون گفتم و اونا هم عین آدم های منگ فقط نگام می کردن، کلا تو هپروت خودشون بودن.
نویسنده : ام علی
تاریخ : جمعه 91 مهر 14
زمان : ساعت 4:30 صبح
برچسب ها: خلوت دل (14)،
| نظر بدهید
زندگی نیست این که ما داریم عمر معنای دیگری دارد...
پ.ن: یک نفر وصیت نامه شهید چمران به امام موسی صدر را ایمیل کرده بود و مرا یاد ایام شباب انداخت و حال و روز آن دوران... نویسنده : ام علی
تاریخ : چهارشنبه 91 مهر 12
زمان : ساعت 10:8 عصر
| نظر
بسم الله الرحمن الرحیم سلام این روزها مشغول تهیه مطلب هستم برای کلاس هایی که قراره انشالله هفته دیگه شروع بشه. بعد از مشهد، پیشنهاد کار توی مهدقرآن بهم داده شد و چون مهدقرآنش تازه تاسیسه و مسوولش از همون اول بهم گفت که برم و همه برنامه ریزی ها رو خودم بکنم، من هم قبول کردم. چون تازه فهمیدم که شرایط من واقعا خاصه. باید توی همه چیز دخالت کنم. از ثبت نام گرفته تا رنگ لباس بچه ها و خوراکی هایی که قراره بخورن و... تازه همه اینا غیر از طرح درس هاست. بگذریم. خلاصه این روزا به شدت مشغول تهیه و تدارک هستیم. خدا هم خیلی زیبا همه چیزو داره جلو می بره، البته خانم میم یعنی همون خانم مدیر واقعا کاربلده و خیلی دوندگی می کنه و واقعا از زندگیش مایه می ذاره. کلاسامون روزای زوجه از 9 تا 12. یه کلاس هم برای بچه هایی گذاشتیم که هنوز نمی تونن سه ساعت دوری از مامانشون رو تحمل کنن، اونا قراره یک ساعته بیان. اولش فکر می کردم کلاس یک ساعتمون پر بشه و سه ساعته خالی بمونه ولی حالا برعکس شده. بیشتر بچه ها هم بین 5/2 تا 4 سال سن دارن. دیروز براشون لوازم التحریر خریدیم و فردا قراره بریم کارای چیدمان وسایل و بسته بندی لوازم التحریر رو انجام بدیم. مهد توی مسجده، البته نه شبستان مسجد. یه سالنی رو که قبلا ورزشگاه بود، به مهدقرآن اختصاص دادن. حالا هم داریم رنگش می کنیم تا انشالله آماده بشه. به دعای همتون احتیاج داریم. انشالله دست پر میام و از خجالت اونایی که خیلی وقته میان سر می زنن و دست خالی برمی گردن در میام.
امامم +++ نویسنده : ام علی
تاریخ : سه شنبه 91 مهر 11
زمان : ساعت 12:31 صبح
برچسب ها: یادم باشد (1)،
| نظر
بسم الله الرحمن الرحیم رفته بود برای مشورت پیش استاد. بهش گفته بودند: قرار نیست همه کارهای خوب رو همه انجام بدن. وقتی بهم گفت، نفس راحتی کشیدم. انگار بار سنگینی از روی دوشم برداشته شد.
پ.ن: ترسیدم بعضی ها برداشت اشتباه بکنن از این پست. گفتم توضیح بدم بد نیست. منظور این بود که آدم باید اهم و مهم بکنه تو کاراش، اگر تو یک کار مهم و بسیار ضروری و در عین حال خوب داری و یک کار دیگه بهت پیشنهاد میشه که اون هم ضروری و خوبه ولی به اندازه کار اول مهم نیست و ممکنه باعث اختلال در کار اول بشه، باید ازش صرف نظر کنی. آدم که نمی تونه با یه دست چند تا هندونه برداره. درست شد؟ کسی برداشت دیگه نکنه ها!
نویسنده : ام علی
تاریخ : سه شنبه 91 مهر 4
زمان : ساعت 3:18 عصر
| نظر
بسم الله الرحمن الرحیم داشتم صحبتهای حاج آقا قرائتی را در برنامه سمت خدا تماشا می کردم: "از دیوانه ها خیلی چیز می شود یاد گرفت. من یک وقتی دیدم در مسجد کاشان، یک دیوانه ای آمد داخل و یک فحشی داد. کسی چیزی نگفت. دیوانه رفت جلو به امام جماعت که در محراب نشسته بود گفت: با تو بودم. بعد شروع کرد از صف اول به تک تک نمازگزاران گفت: با تو بودم، با تو بودم، با تو بودم... مردم هم دیوانه را برداشتند و از مسجد بیرون انداختند. آنجا بود که من فهمیدم، سخنرانی عمومی فایده ندارد، گاهی لازم است تک تک بروی سراغ آدم ها و حرفت را بزنی" فقیر می گویم: تازه فهمیدم که گاهی لازمه تک تک برم به مادرا گوشزد کنم که چطوری با بچه هاشون کار بکنن. عمومی که می گی انگار هیچ کس چندان به خودش نمی گیره. یه چیز دیگه هم فهمیدم برای خودم: همون اول که اومدن یه چیزو عمومی گفتن، بفهم و جدی بگیر و بزرگان رو تو زحمت نینداز که بیان خصوص بهت بگن. شاید هیچ وقت چنین فرصتی دست نده و اونی که این وسط ضرر می کنه خودتی.
نویسنده : ام علی
تاریخ : سه شنبه 91 مهر 4
زمان : ساعت 2:27 عصر
| نظر
بسم الله الرحمن الرحیم سلام، این مطلبو توی وبلاگ دوست خوبم دیدم. گفتم اینجا هم بیارمش تا هم خودم ببینم و هم دوستانی که به این خلوتکده سر می زنن.
«رشد یا عدم توقف میل به خشونت در برخى از بدنهى جوان کشور، مضر است. ما فیلمهایى پخش میکنیم که خود آن کسانى که سازندهى این فیلمها هستند، به خودشان هشدار میدهند و میخواهند خطر این فیلمها را که تولید خشونت در جامعه است، متوقف کنند؛ ولى ما حالا داریم اینها را منتشر میکنیم! اینها مضر است. بچههاى ما از اول با خنجر و با قمه و با اسلحهى گرم -البته پلاستیکىاش- آشنا بشوند، انس پیدا کنند، یاد بگیرند؛ خب، اینها خطرات دارد، اشکالات دارد، تبعات دارد، در جامعه آثارش را هم مىبینیم؛ این جزو ضعفهاى ماست. چند سال پیش من در یکى از مجلات آمریکایى دیدم که مصلحینى در آنجا پیشنهاد کرده بودند که این فیلمهاى رائجِ غالبِ هالیوودى را که در آنها یا شهوت بود یا خشونت، یواش یواش کم کنند و فیلمهاى خانوادگى، فیلمهاى معصومانه و نجیبانه را رائج کنند. آنها به فکرند، حالا ما تازه از آنها یاد گرفتهایم!» امامنا-16/5/90 نویسنده : ام علی
تاریخ : دوشنبه 91 مهر 3
زمان : ساعت 1:44 صبح
|
موضوعات آرشیو ماهانه خبرنامه آمار کل بازدید: 250801
بازدید امروز: 35
بازدید دیروز: 7
تعداد کل پست ها: 98
دانشنامه عاشورا روزشمار محرم لوگو ما لوگو دوستان دیگر موارد |