بسم الله الرحمن الرحیم
سلام حیات خلوتی های عزیز.
به کلاس قرآن ما خوش اومدین. بفرمایین تو.
کم کم بچه ها دارن به کلاس عادت می کنن. توی این مدت با چند نفر مشورت کردم، کتاب خوندم، فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که تا جایی که امکان داره نباید سعی کنم بچه ها رو یه جا بشونم و کلاس رو به شکل آموزشی دربیارم. به همین خاطر از همون اول که کلاس رو شروع می کنیم، بازی می کنیم و جیغ و داد می کنیم و می دویم و نقاشی می کشیم و شعر می خونیم و دست می زنیم.
دو تا کار هست که توجه بچه ها رو جلب می کنه:
1) چسباندن مطالب روی دیوار. مثلا عکس حیوانات رو روی دیوار بزنیم و از بچه ها سوال کنیم و اونا هم دستشون رو بذارن روی حیوون مورد نظر. البته عکس ها باید تنوع داشته باشه تا بچه ها خسته نشن. خلاصه این که این روزا ما دائم در حال درست کردن کاردستی هستیم. یه لینک کاردستی هم توی پیوندهای روزانه گذاشتم که فکر کنم خیلی به درد مامانها و مربی ها بخوره.
2) نقاشی کردن روی تخته. به این صورت که تصویر بکشم روی تخته و از بچه ها بخوام بگن این تصاویر چیه.
کلا فعال بودن در محیط کلاس بیشتر به مذاقشون خوش میاد.
یه نکته دیگه هم که فهمیدم و به مادرها هم گفتم این بود که بچه ها در این سن بیشتر قدرت بازشناسی دارن تا یادآوری. یعنی بهتره به جای این که ازشون بپرسیم: شیر چی میشه؟ یه تصویر پر از حیوانات بهشون نشون بدیم و بگیم: قسورة کدومه.
دو تا کار هم هست که باعث می شه بچه ها یه جا بشینن و من از این فرصت استفاده می کنم و براشون داستان های قرآنی تعریف می کنم البته به سبک کلاس خودمون که در ادامه اشاره ای بهش می کنم. این دو تا کار چیه؟
1) خوراکی خوردن. یه جلسه اومدم وقت خوراکی رو از آخر کلاس آوردم وسط کلاس و برا بچه ها قصه گفتم. نتیجه اش این شد که وقتی بچه ها خوراکی هاشون رو خوردن دیگه شروع کردن به ورجه وورجه و مجبور شدم کلاس رو زود تموم کنم. البته اون جلسه، نقاشی نداشتیم، شاید اگه بهشون کاغذ می دادم، بازم حاضر می شدن یه جا بشینن.
2) نقاشی کردن. بچه ها بیشتر دوست دارن که خودشون نقاشی بکشن تا این که یه طرح بهشون بدیم و بگیم که رنگش بکنن. بچه ها کلاس ما که این طوری هستن البته به جز حسین نازم که همه جور نقاشی کردن رو دوست داره و اون قدر با دقت کار می کنه که آدم باورش نمی شه این نقاشی کار یه بچه دو سال و نیمه است.
گقتم داستان های قرآنی، حالا می خوام یکی از کارهایی رو که با علی می کردیم و می کنیم براتون بگم. من از همون اول سعی می کردم که وقتی که برای علی کتاب می خونم از همین زبان قرآن استفاده کنم، البته تا قبل از به دنیا اومدن علی، چیزی از زبان قرآن بلد نبودم و در واقع با همدیگه و با کمک و عنایت خدا، این کار رو یاد گرفتیم و آیه ها رو حفظ کردیم.
اولین کتابی که شروع کردیم، کتاب هدهد خوش خبر از مجموعه نسیم(حیوانات در قرآن) انتشارت براق بود. این کتاب رو وقتی که علی حدودا 18 ماهش بود از مشهد خریدیم. برای خوندن این کتاب یه روش ابداعی داریم که قابل تعمیم به کتاب های دیگه هم هست:
من اول اومدم آیاتی رو که مربوط به داستان حضرت سلیمان و هدهد بود، از قرآن خوندم، بعد با توجه به تصاویر کتاب، بعضی از قسمت های آیات رو که به کتاب می خورد، داخل کتاب نوشتم، وقتی که علی یکسال و نیمش بود، بیشتر از این که به داستان پردازی علاقه داشته باشه، به تصاویر علاقه نشون می داد، من هم روی هر قسمت از تصاویر انگشت می گذاشتم و یک قسمت از آیه رو می خوندم و البته یه صداهایی هم از خودم در می آوردم و یا صدام رو تغییر می دادم تا براش جالب باشه، گاهی هم حرکت خاصی متناسب با آیه انجام می دادم که هنوز هم این صداها و حرکات رو به خاطر داره و وقتی که اون آیه رو می شنوه، واکنش نشون می ده و اداهای منو تقلید می کنه.
مثلا برای همین تصویر روی جلد کتاب:
انگشت می گذاشتم روی هدهد (باصدای هدهد): وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقین
انگشت روی ملکه سبا (با صدای هدهد): إِنىِّ وَجَدتُّ امْرَأَة
بعد سریع انگشتم را روی مردم می کشیدم: تَمْلِکُهُمْ
انگشت روی اون بچه کوچولویی که اون پایین تصویره مکث می کرد (باصدای بچه): سلام علیکم (این قسمت جز آیه نیست ولی علی از این بخشش کلی سر ذوق میاد)
بعد دوباره اشاره به تخت ملکه (با صدای هدهد): وَ لهََا عَرْشٌ عَظِیم (نمل/22 و 23)
یه پاورفی: برای این که معنای عظیم رو یادبگیره، سعی کردم به طور روزمره از این لغت استفاده کنم که الحمدلله الان معناش رو میدونه و خودش هم استفاده می کنه.
یک مشکلی که این بود که تصاویر کتاب، خیلی کم بودند و من دلم می خواست که متناسب با هر آیه یه تصویر داشته باشیم، در بعضی از جاها هم تصویر کتاب با متن آیات قرآن همخوانی نداشت، بهتر بود تصویرساز روی متن آیات دقت بیشتری می کرد. به همین خاطر خودم دست به کار شدم و تصویرهایی رو که دوست داشتم، کشیدم و چون از داستان هدهد شروع کرده بودیم، من هم برای شروع کار رفتم سراغ سوره نمل.
البته الان به یه طرح کامل تر رسیدم که همین قصه گویی رو از طریق یه سری فلش کارت انجام می دیم، الان رفتیم سراغ داستان حضرت موسی(علیه السلام) از سوره طه. من همین روش جدید رو در کلاس قرآن با بچه ها کار می کنم.
البته روش قبلی هم به کلی منسوخ نشده و از اون روش برای خوندن کتاب ها استفاده می کنیم. مثل همین کتاب های نسیم. چند جلد از این مجموعه هست که بیشتر با این روش سازگاره و داستان هاش قابلیت طرح برای بچه ها رو داره: هدهد خوش خبر، نهنگ مهربان، سگ اصحاب کهف، کبوتر خاکی، گرگ بی خبر، پرندگان آسمانی.
البته در خوندن این کتاب ها به همین آیات داخل یک داستان خاص بسنده نمی کنیم، هر جا که می بینیم که جزئیات تصویر قابلیت این رو داره که آیات دیگه ای از قسمت های دیگه قرآن رو بگیم، از این قابلیت تصویر استفاده می کنیم، یعنی به طور کلی کارمون تصویر محوره. مثلا در همین کتاب نهنگ مهربان، در صفحه دومش، یه عده دارن به حضرت یونس(علیه السلام) که در حال موعظه هستن، می خندن، علی همش می پرسه که اینا چی می گن؟
من هم می گم: ْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ (بقره/14) بعد صدای خندیدن رو درمیارم.
ما از این روش برای خوندن کتاب های غیرقرآنی هم استفاده می کنیم. مثلا انتشارات بنفشه یه کتاب داره که من فقط برای همین کار خریدمش، به نام ؟ این کتاب خوبیش اینه که از عکس های واقعی بچه ها استفاده کرده، من هم یه سری از آیات قرآن رو در کنار تصاویر نوشتم که برای علی می خونم. چون بچه ها از کتاب هایی که تصویر بچه های واقعی داره بیشتر خوششون میاد. مثلا توی یکی از صفحات این کتاب داره لباس های مختلف رو به زبان فارسی و انگلیسی به بچه ها یاد میده، من هم برای این صفحه می خونم: وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْر (اعراف/26)