بسم الله الرحمن الرحیم
اگر مادر هستید، حتما می دانید که آدم چه حالی پیدا می کند وقتی چند ساعت وقت گذاشته و از زیر مبل ها، زیر میز تلویزیون، روی کابینت های آشپزخانه و خلاصه هر سوراخ و سمبه ای عروسک، بلوک های خانه سازی، باتری، کتاب، مدادرنگی، کاغذخرده، کفگیر و ملاقه و.... جمع کرده و خانه را عین دسته گل کرده و یکدفعه در عرض چند دقیقه با ورود یک موجود 7-8 وجبی، در کل فضای خانه یک زلزله 8 ریشتری اتفاق می افتد.
یکی از آرزوهای ما مادران این است که یک معجونی کشف بشود (البته بدون عوارض جانبی و به صورت کاملا گیاهی!) که با خوردن آن بچه ها در عرض چند دقیقه به یکسری موجودات منظم تبدیل شوند.
نظم یک عادت است که در اثر تکرار و تمرین حاصل می شود. همین که شما تمام تلاشتان را می کنید که محیط اطراف کودکتان منظم باشد، در این آموزش تأثیر دارد. همین که بچه ها عادت کنند به این که اطرافشان منظم باشد، مسأله مهمی است. از طرف دیگر باید روشی به کار بگیرید که خود کودک را نیز در این کار مشارکت بدهید.
برای این منظور می خواهم چند نکته را بگویم که از استاد تراشیون یاد گرفتم، برای من که خیلی مفید بود، امیدوارم به درد شما هم بخورد.
اولا کودکان بیش از 4-5 اسباب بازی نباید در دسترسشان باشد. این کار دو مزیت دارد: 1) وقتی اطراف کودک پر از اسباب بازی است، او فرصت بازی کردن پیدا نمی کند. گیج می شود، اصلا انگار اسباب بازی ها را نمی بیند، فقط می تواند اسباب بازی ها را به هم بریزد و اطراف خودش را شلوغ کند. این طوری کار شما هم مشکل می شود. 2) با کمی کمک و یاری شما، خودش می تواند از پس مرتب کردن اتاقش بربیاید. اگر هم خودش این کار را نکرد، شما می توانید در عرض چند دقیقه کل اسباب بازی هایش را جمع کنید.
وقتی این نکات را از استاد تراشیون یاد گرفتیم، تمام اسباب بازی های پسرمان را ریختیم وسط، شمردیم و دیدیم چیزی در حدود 50 اسباب بازی دارد. 7-8 تایش را جدا کردیم و بقیه را فرستادیم بالای کمد، جایی که دستش به آنها نرسد و برای این که هوس هم نکند، یک ملافه رویشان کشیدیم.
هفته به هفته یک بازی با پسرکمان می کنیم و آن هم این که خودمان می شویم راننده وانت اسباب بازی، می آییم داد می زنیم: "آآآآآآی وانت اسباب بازی.... اسباب بازی های قشنگ دارم... هر بچه ای که اسباب بازی می خواد بدوه باید...."
بعد خودمان کمکش می کنیم و تمام اسباب بازی هایی را که در اختیار دارد به صف می کنیم، آقای وانتی، در وانتش را باز می کند(یعنی همان ملافه را کنار می زند) کل اسباب بازی ها را پایین می آورد تا پسرک بتواند از بینشان انتخاب کند. بعد در ازای هر اسباب بازی جدید که می خواهد، باید یکی از اسباب بازی های قبلی اش را بدهد. این جا یک کلمه جدید هم یاد گرفته: معاوضه.
بعد که عمل معاوضه انجام شد، آقای وانتی تمام اسباب بازی ها را جمع می کند و خداحافظی می کند و می رود تا هفته بعد.
یک کاغذ هم پشت در اتاقش چسباندیم، هر وقت در طول هفته یکی از اسباب بازی هایی را که دست آقای وانتی است، بخواهد، می رویم روی آن کاغذ عکس اسباب بازی را می کشیم و صبر می کنیم تا وقتی آقای وانتی آمد، آن اسباب بازی را از او بگیریم.
برای مرتب کردن اتاق هم این بازی را انجام می دهیم که هر شب قبل از خواب، مورچه (نمل) می شویم و با هم مسابقه می دهیم. اسباب بازی ها غذا هستند، و ما باید آنها را جمع کنیم و در لانه مان یعنی گوشه اتاق، بگذاریم. با کمک هم اسباب بازی ها را داخل سطل ها و جعبه هایشان می ریزیم و من یکی یکی اسباب بازی ها را روی هم می چینم، و رویم را برمی گردانم و پسری سریع اسباب بازی را بر می دارد و می برد و من می گویم: ای وای....... کی غذای منو برد، خودم می خواستم ببرم!
جدیدا همین کار را هم با کتاب هایش هم انجام دادیم. از بس کتابخانه اش پر است، انتخاب یک کتاب برایش سخت است، بعضی از کتاب ها را مدت ها نمی بیند و نمی خوانیم. برای کتاب ها از بازی کتابخانه و خانم مسؤول کتابخانه استفاده می کنیم.
شما هم امتحان کنید و اگر دوست داشتید از بازی ها و تجربیاتتان برای ما هم بگویید.
یاعلی