زیارت عاشورا وبلاگ هدی - حیات خلوت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وبلاگ هدی
| نظر

این سه تا مطلب را هدی در وبلاگش نوشته بود که بعد از پاک شدنش من آوردمش اینجا راستی اولی هم مطلب نیست «در باره من» است:

1- خدایا !
در این شب دیجور و در این وادی ظلمات ، بر فراز این صخره های دهشتناک ، پرتویی از نور طاعتت را بر اندیشه ی پاهای خسته ی ما بتابان و ما را در لغزش ها ی سنگین معصیت دست بگیر و در مسیر نسیم هایی که از بهشت وزیدن می گیرد قرار ده و ابر های تیره ی شک و تردید را که بر فراز آسمان دلمان حجاب خورشید تو گشته اند به باران یقین بدل کن و بر جگر سوخته ی ما ببار...

2-فرشته ی بیکار

روزی مردی خواب عجیبی دید، او دید که پیش فرشته‌هاست و به کارهای آنها نگاه می‌کند، هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه‌هایی را که توسط پیک‌ها از زمین می‌رسند، باز می‌کنند، و آنها را داخل جعبه می‌گذارند. مرد از فرشته‌ای  پرسید، شما چکار می‌کنید؟!
فرشته در حالی که داشت نامه‌ای را باز می‌کرد، گفت: این جا بخش دریافت است وما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می‌گیریم.
 مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می‌گذارند و آنها را توسط پیک‌هایی به زمین می‌فرستند.
مرد پرسید: شماها چکار می‌کنید؟! یکی از فرشتگان با عجله گفت: این جا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت‌های خداوندی را برای بندگان می‌فرستیم.
مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته‌ای بیکار نشسته است مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکاریدفرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده ، باید جواب بفرستند، ولی فقط عده بسیار کمی جواب می‌دهند. مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می‌توانند جواب بفرستند؟! فرشته پاسخ داد: بسیار ساده فقط کافیست بگویند *خدایا شکر*

3-مهدی (عج)

از عمق ناپیدای مظلومیت ما صدایی آمدنت را وعده می داد صدا را عدل خداوندی صلابت می بخشید و مهر ربانی گرما می داد .و ما هر چه استقامت از این صدا گرفتیم و هر چه تحمل از این نوا در یافتیم در زیر سهمگین ترین پنجه های شکنجه تاب می آوردیم که شکنج زلف تو را می دیدیم . در کشاکش تازیانه ها و چکاچک شمشیر ها ، برق نگاه تو تابمان می داد و صدای گام های آمدنت توانمان می بخشید ...

 

                                                 برگرفته از کتاب خداکند تو بیایی نوشته سید مهدی شجاعی            

 

روزی تو چو گل می رویی و می آیی

غبار کین را می شویی و می آیی

در انتظار تو ای مه زتب سوخته ایم

یاد آن روز که از گل گویی و می آیی

به قربان خال گونه ات یا مهدی

مسیر سبز عشق می پویی و می آیی

از سوزان پرده ی اندوهم می کشم آه

 دلخوشم که مرا می جویی و می آیی

به دستت دسته ای گل انتظار است

دانم که گلی می بویی و می آیی

 

سروده ی : هدی دندون سیمی

پی نوشت: وبلاگ هدی را من پاک کردم چون اینترنت هدی اینا کار نمی کرد . آخه آدم می تونه چند تا وبلاگ داشته باشه تازه شم اینکه یکیش تو بلاگفا باشه.

پی نوشت پی نوشت:هدی خودش رمز شو بهم داد

 



نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 87 تیر 20
زمان : ساعت 12:33 عصر


مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
Design By : Ashoora.ir




 

کل بازدید: 250840
بازدید امروز: 74
بازدید دیروز: 7
تعداد کل پست ها: 98

دانشنامه عاشورا

روزشمار محرم عاشورا






پایگاه جامع عاشورا