سلام انار عزيزم
من مهسا مامان حلما هستم كه در دوران بارداري در ريحانه بهشتي همسفر بوديم چقدر دلم براي اون روزا تنگه و خيلي خوشحال شدم اينجا رو ديدم نمي دونم شماها با حميده و مامان محمدين و بقيه هنوز جايي دور هم جمع ميشين يا نه اگه اره لطفا به منم خبر بدين
وبلاگت عاليه و از اين بازيهاي قرانيت كيف كردم اگه ميشه آيه ها رو هم معرفي كن تا منم بتونم با حلما بازي كنم
خيلي ممنون
خدا خير برات نازل كنه
mahikocholo61@yahoo.com
منتظر جوابتم عزيزم
نقاشتون رو معرفي نمي کنيد؟
من ديگه اين قدر هم في سبيل الله کار نمي کنما....
سلام
خوبيد؟
تازه با وبلاگتون آشنا شدم و احساس کردم چقدر اينجا رو دوست دارم خيلي از سوالهاي که خيلي وقته دنبال جواب براش هستم اينجا جوابش رو پيدا کردم اون هم هنوز فقط با خوندن چند پست
خيلي سوال دارم ممنون ميشم اگه کمکم کنيد
سلام خانوم!
وبلاگ خيلي جالب و کاربردي دارين
راستش 1 سوال مدتيه درگيرم کرده و تصميم گرفتم از خانم هاي وبلاگ نويس خانواده هاي ارزشي بپرسم:
زن چطور مينونه نور چشم مرد باشه؟
ما هم وبالوالدين احسانا را کار کرديم. من کتاب سامان رو انتخاب کردم. نقاشي م خوب نيست. به همين خاطر ابزارهاي ديگه اي رو به کار مي گيرم.
يه شعر هم بود که با بچه ها خونديم و بچه ها خيلي دوستش داشتن:
وقتي کمک مي کنم به مامان و به بابا
از ته دل مي خندن مثل گلاي زيبا
لباس و کيف و کفشو سر جاشون مي ذارم
اسباب بازيهام رو هم زودِ زود برمي دارم
سفره رو جمع مي کنم عجب گلي مي کارم
قسمت جمع کردن اسباب بازي رو خودم به شعر اضافه کردم. :دي
مامان ها خيلي از اين موضوع شاکي بودن!
خيلي عالي و مفيد بود.
باا اين حساب بايد نقاشيتون خيلي خوب باشه ها
راستي نفهميدم چينه فومي چيه ميشه کمي بيشتر توضيح بدين.