زیارت عاشورا جمعه بهشتی من - حیات خلوت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جمعه بهشتی من
برچسب ها: یادداشت های شفق (8)، | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه شب، بعد از یه روز پر تحرّک و پذیرایی عالی خاله ی بســــــیار مهربون همسرم ....................

وقتی رسیدیم خونه، نماز رو خونده بوندم و داشتم تلفنی با مامانم حرف میزدم که پاهای کوچولوشو زد به شکمم. زبونم بند اومد. به قول این سایتها الان فقط اندازه ی یه سیب زمینی بزرگه ولی ماشاالله پاهاش قوی شده.

به سرعت نگاهمو به عکس امامی که رو دیوار داشتم انداختم. بعدش هرچی با باباش منتظر موندیم، دیگه تکون نخورد تا دیشب که تولد دایی کوچیکش بود. کیک رو که خوردم، بعد از چند دقیقه طوری از سمت راست دلم به طرف چپ سُر خورد که ضربه ش رو حس کردم.

دوست داشتم این روز رو ثبت کنم که شیرینیش یادم بمونه.

باید بیشتر براش قرآن بخونم ......... باهم حرف بزنیم .......... کتاب داستانهای قشنگ بچگیمو براش بخونم .......... و هزارتا کار دیگه که الان نمیدونم.

اگه کار مفیدی به ذهن شما میرسه، یاری بدید.



نویسنده : شفق
تاریخ : دوشنبه 91 خرداد 1
زمان : ساعت 4:59 عصر


مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
Design By : Ashoora.ir




 

کل بازدید: 246156
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 38
تعداد کل پست ها: 98

دانشنامه عاشورا

روزشمار محرم عاشورا






پایگاه جامع عاشورا